آقا محمدمهدی گلآقا محمدمهدی گل، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

میوه دل مامان و بابا

دو ماهگی آقامحمدمهدی

1392/12/11 23:01
نویسنده : فاطمه مهدوی
85 بازدید
اشتراک گذاری

مرد خونه من 2ماه شد
92/11/2 پسر گلم 2ماه شد اما چون همسرم نبود نمیتونستم ببرمش بهداشت واسه واکسن بخاطر همین مجبور شدم با 1 روز تاخیر واکسن 2ماهگی رو بزنیم .
92/11/3 روز پنج شنبه ساعت 9 صبح با گریه پسرم بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم و تند و سریع همسرم رو صدا زدم که پاشو دیرمون نشه آخه آخر هفته زودتر تعطیل میکنند تا آماده شدیدم  ساعت یک ربع به 10 بود رفتیم بهداشت اول وزن و قد و دور سر رو اندازه گرفتند بعد گفتند برو واسه واکسن ، از چند روز قبل استرس گریه هات و تبت رو داشتم خلاصه نمیشد از این روز فرار کرد زمان آمپول فرا رسید خانمه گفت پاهاشو آماده کن جوجه من که خواب بود قربونش بشم وقتی اولین واکسن 2ماهگی رفت توی پای راستش با گریه بیدار شد اما خداروشکر پسری مقاومت کرد و زود ساکت شد ولی واسه واکسن دوم فقط خیره شده به خانم دکتر و آمپولی که به دستش بود رو نگاه میگرد قربونش برم طاقت پسرم سر اومد و واکسن دوم که زده شد گریه زیاد کرد که بابایی اومد داخل و شما رو بغل کرد تا ساکت بشی...
فدای جفتتون بشم الهی
قرار شد قطره استامینوفن بهت بدم تا 24ساعت هر 4ساعت . اومدیم خونه خواب و بعد از بیدارشدنت آروم بودی وتب نکردی اما ساعت 15/15 ظهر نا آرومیت زیاد شد قربونت بشم که پای راستت رو نمیتونستی تکون بدی زیاد ،
عوضت کردم بهت شیر دادم باهات بازی کردم اما یکم نق هم میزدی طبق دکتر کمپرس یخ میذاشتم روی پاهات تا اینکه ساعت17/25 خوابت برد.
انشا.. امشب تب نکنی که من طاقت ندارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)