آقا محمدمهدی گلآقا محمدمهدی گل، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

میوه دل مامان و بابا

چهارماهگی آقامحمدمهدی

مرد خونه من 4ماهه شد پسرم واسه خودش آقا شده بزرگ شده مرد شده فداش بشم الهی... گل پسرم بردم واسه واکسن 4ماهگی اما نه بهداشت خودت اخه 4ماهگی شما مصادف با 2 فروردین سال 93 بود بخاطر همین شما رو بردیم هفت تیر.ماشااااااااااااااا هزار ماشاااااااااا گریه نکردی فقط گفتی اه اه   یه اقا که بیرون نشسته بود گفت عجیبه بچه با این سن گریه نکرد توی دلم گفتم مرد گریه نمیکنه   نا ارومی زیاد نکردی تب هم زیاد نکردی فقط نصفه شب بدنت گرم شده بود که بهت استامینوفون دادم اخه قرار براین بود فرداش حرکت کنیم سمت مشهد که خداروشکر مشکلی پیش نیومد یکشنبه ساعت 12/10 ظهر حرکت کردیم .   اولین سفرت آغاز کردی سمت ا...
5 ارديبهشت 1393

غلت زدن فسقلم

هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چه روز خوبیییییییییییییییییییییییییییییییی امروز پسرم یه خلاقیت دیگه یاد گرفت بله واسه خودش مردی شده پسرم توی سن 3ماه 15 روز غلت زد فداش بشم الهی..اول 3بار پشت سر هم غلت میزد بعد دید چیز جدید یاد گرفته پشت سرهم غلت میزد فداش بشم الهی   اینم عکسای قبل از یاد گرفتن غلت زدن: ...
4 ارديبهشت 1393

چهارشنبه سوری سال 92

پسر گلم مثل امشب بعضی افراد میرن تو کوچه و خیابان بم بم یا تق تق و یا آتیش بازی را میدازند من از کاراشون خیلی ناراحت میشم وخیلی میترسم و ترجیح میدم چنین شبی رو توی خونه بمونم آخه قند عسلم خطرناک وشاید اتفاقات خیلییییییییی بد... بخاطر همین بابایی تصمیم گرفت مصادف با این شب کوبیده نوش جون کنیم خیلیییییییی خوشمزه بود     و اما امشب پسر گل من مصادف با این شب یه کار جدید یاد گرفته از بس بی تابی کردی و در عین حال غلت میزدی شنیدم صدات دیگه نمیاد زود بابایی رو صدا زدم دیدم  فندق من                 پسرگلم چهارشنبه سوریت مبارک ...
28 اسفند 1392

سرما خوردگی آقامحمدمهدی

خجالت میکشم بگم سلام پسرم ،فقط میگم شرمنده مامان جون میدونم این روزا ازبس سرفه های بدجور میکنی خودت هم خسته شدی گفتم بنویسم که بدونی مامان داره واسه خوب شدنت هرکاری میکنه بردمت پیشه دکتر خودت ( دکتر رفیع زاده) دکترت بهت میگه فینگیل خیلی دوست داره ، واست دارو نوشت منم از زمان شروع دارو دانشگاه نمیرم به بابایی هم گفتم بره با استاد هام صحبت کنه اخه حضورغیاب خیلی براشون مهمه  دیدی آقامحمدمهدی مامان چقدر شما رو دوست داره       ...
20 اسفند 1392

13 آذر

دقیقا مصادف با تولد من آقای پست چی زنگ خونه رو زد و شناسنامه گل پسرم به ما داد. قند عسل شناسنامه ات مبارک در این شب عشقم با یه شاخه گل آبی به استقبال من اومد و تولدم تبریک گفت همسرم با تمام وجودم دوستت دارم   ...
15 اسفند 1392

نا آرامی آقامحمدمهدی

پ سرمن چند روزی شده دلدرد شدید باز اومده سراغش در واقع باید بگم همون نفخ شکم قربونت بشم که همش دوست داری روی شکم بذارمت تا دردت کمتر بشه... خلاصه بگم براتون امروز همراه خواهرم رفتم خونه یکی از دوستای مامانم بهش میگن بی بی خانم مسن و باخدا ودل پاکی کلی شکم پسرم رو ماساژ داد وگفت شکمش خیلی نفخ داره با روغن زیتون روزی دو بار ماساژت بدم عرق نعنا بدم روزی 3 قاشق چای خوری بخوری شاید بهتر بشی انشا.. که همین طور بشه واسه گل پسرم و تمام بچه ها دعا کنید.. دعا فراموش نشه هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا راستی اگه میدونید واسه بر طرف شدن نفخ شکم چی خوبه حتما واسم نظر بدید ممنون میشم خدا خیرتون بده ...
15 اسفند 1392

کچل شدن آقامحمدمهدی

سلام به دوستان عزیزم گل پسرم توی سن 65 روزگی یعنی 2ماه 5روز کچل شد. ساعت 11/15. اول خواستم حمام ببرمش گفتم قبلش موهاشو بزنم توی حمام بردمش یهویی یادم اومد بهترین فرصت واسه کچل شدن. انشا.. عکسشو واستون میذارم اصلا گریه نکردی بابایی هم اروم موهاتو از جلو بعد بغل بعد پشت سرتو کوتاه کرد فدات بشم چقدر بامزه شدی  بعدم رفتی حمام وبعد از اون شیر و تخت خوابیدی فدات بشم الهیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی آماده واسه کچل شدن ناراحت شدن از کچل شدن ...
15 اسفند 1392