حمام کردن آقا محمدمهدی
شب ساعت 19/30 من و همسرم تصمیم گرفتیم بدون منت و بدون نیاز از کسی گل پسرمون رو حمام بدیم.آخه باید یه روز این کار رو خودمون انجام میدایم پس چه بهتر فرصت مناسبی امشب خلاصه همسرم وان توی حمام قرار داد بخاری برد کنار در حمام که یک یه دونه ش سردش نشه منم لباساشو اماده کردم شامپو سر و بدنش روغن بدنش همه چیز فراهم بود ما رفتیم داخل حمام محمدمهدی بدون اینکه صدایی بده یواش یواش شروع کردیم به حمام دادنش اگه همسرم نبود واقعا نمیتونستم حمامش بدم اخه چند سری پسری رو ازم میگرفت تا خسته نشم وقتی گل پسرم حمامش تمام شدمثل *****فرشته های آسمانی خوابید فداش بشم من الهیییییییییییی. ***** ...
نویسنده :
فاطمه مهدوی
8:45