آقا محمدمهدی گلآقا محمدمهدی گل، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

میوه دل مامان و بابا

ختنه کردن آقامحمدمهدی

هور اااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااا اااااااا ااااااا ااااااااااااااااا اااااااااا ااااااااااااااااااااا پسرم بزرگ شدهههههههههههههههههههههههههههه پسرم ختنه شد ،مامان جون مبارکت باشه انشا.. همیشه به خوشی و سلامت باشی گل پسرم *امروز92/9/27 چهارشنبه یعنی 26 روزگی آقا محمدمهدی من مصادف با 15 صفر* دیروز یهویی تصمیم گرفتیم پسرمون ختنه کنیم اخه اول قرار بود زردیش صفر بشه اما با مشورت دوستان گفتن مشکلی نیست به همین دلیل دیروز عصر بابایی تماس گرفت با دکتر واسه هماهنگی دکتر گفت وقتم پر حالا چهارشنبه ساعت 8زنگ بزنید ببینم چی میشه صبح روز چهارشنبه بابایی تماس گرفت با دکتر بخشی واسه هماهنگی بعد از لحظاتی قرار...
2 اسفند 1392

هفته سی ونهم

سی 38 هفته و 3 روزمه سلام سلام سلام عزیزم دلم خوبی گلم امروز جمعه مصادف با روز چهارم محرم یعنی روز شیرخواران حسینی ست مامان خیلی دوست داشت توی این روز شما کنارش باشید و توی مراسم شیرخواران هم درد و غم حضرت علی اصغر ، انشا.. سال آینده همین که تو شکمم هستی و حست میکنم حکم همون را داره.. دیشب یعنی 92/8/16 همراه بابایی به تکیه حضرت ابالفضل رفتیم خیلی با صفا بود فدای آقا امام حسین بشم که چقدر قشنگ مهمان نوازی میکنه تا مهماناش خسته نشن همین که وارد میشم واسم جای تکیه گاه پیدا میشه یا بلند میشن تا من بشینم ببین مامانی چه آقای خوبی داریم فدای سربریده ات حسین جان. بعد از مراسم تا خونه همراه بابایی پیاده رفتیم اما همسر عزیزم اون شب حالش ب...
2 اسفند 1392

انتظارم یک رقمی شد

سلام پسر مامان و بابا سلام محمدمهدی جان قربون قد وبالات بشم من ، انتظارم تک رقمی شد اگه بدونی لحظه شماری میکردم تا دیدارم به وجودم و مرواریدم گل پسرم به کمتر یک هفته برسه که خداروشکر رسیدامروز 92/8/25 روز شنبه ساعت حدودا 14:40 ست که من دارم وبلاگ یک یه دونه ام رو درست میکنم با حساب خانم دکتر الان 39 هفته 4 روزمه یعنی هفته 40 هستم. قربونت بشم عزیز دلم که داری این لحظات آخر رو  با مامانی همراهی میکنی و اذیتم نمیکنی از هفته 37 پیاده روی رو شروع کردم هرشب با عشقم با همسرم عزیزم که از تمام وجودم دوستش دارم میرم فداش بشم که توی این مدت بارداری با من صبورانه این روزا و شبا رو گذروند ، خداجون بهم قدرت جبران این زحمات رو بده الهی آمین. ...
2 اسفند 1392

29 آبان هم اومد.............

محمدمهدی مامان جون بیا دیگه داری با نیومدنت ناز میکنی واسه مامانی و بابایی ، فدات بشم من با خودم تصور میکردم زودتر از اینا میای توی بغلم گفتم اول محرم شایدم تاسوعا و عاشورا اما شما که نیومدی الانم که دارم اینو مینویسم شب 17 محرم و 29 آبان ماه طبق سونو 30 تاریخ زایمان اما خانم دکتر گفت 1 هفته هم جا داری اما من دوستدارم بیای بغلم..... دیشب یعنی 92/8/28 روز سه شنبه با بابایی رفتیم واسه نوار قلب شما اخه خانم دکتر دستور داده بود رفتیم بیمارستان و خانم گفت باید یه کیک با آبمیوه شیرین بخوره بعد از 10 دقیقه بیاد منم همین کار رو انجام دادم نوارقلب 20 دقیقه طول کشید صدای قلب شما رو 20 دقیقه گوش دادم قربون این صداها برم من، قراره مثل امشب برم ن...
2 اسفند 1392